رضابودرضابود، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

تنها دلخوشیم

.

اخر این اهنگو پیدا کردم یادت میاد پسرم وقتی از سنوگرافی اومدیم وفهمیدم پسری اینو برات دانلود کردمو همش برات میخوندمش الان اشکام داره میریزه یاد روزای خوبمون افتادم تحملش خیلی سخته خیلی ارزوی مرگ دارمممممممممممم
28 فروردين 1395

.

سلام پسرم خوبی من که خوب نیستم اومدم سرمزارت ولی باز دلتنگم اصلا نمیتونم باورکنم تویی که تو وجودم بودی ونزدیکم بودی الان اونقدر بینمون فاصله هست خیلی دلتنگم رضا دیگه خسته شدم اززندگی ازبابات ازخودم ازاین دنیا وهمه ادماش تنها چیزی که دلم میخواد تویی وداشتنت رضا امروز جوری شکستم که صدای شکستنمو خودمم شنیدم  نه تنها دلم شکست غرورم احساسمم شکست بابات بازم اشکامو دراورد میگه من بچم نمیشه بره زن بگیره گله ای ندارم ازش من که بچه دارم حالا دلش میخواد بره بگیره میخوام برم از دادگاه کاغذ بگیرم بدم بهش که میتونه زن بگیره من ی پسر دارم تو برای ن زنده ای نفس میکشی تو رویاهام زندگی میکنم باهات  بااین حرفش دلم شکست خیلییییی شکست رضا چرا نمیایی به...
28 فروردين 1395

بدون عنوان

سلام پسرم سلام بودونبودک عیدت مبارک مامان جون دلخور نشیا فک نکنیا ازیادم رفتی نه مامان من تک تک ثانیه هام بایاد تو میگذره رفته بودم پیش امام رضا مامانی رفتم نذرمو ادا کنم نذر کرده بودم عید که اومدی ببرمت حرم امام رضا بگم امام رضا رضای من نوکر تو رفتم نذرمونو اداکنم رفتم ولی تو بغلم نبودی بلکه تو قلبم تووجودم بودی پسرم ناراحت نشیا یوقت مامان گریه میکنه نه مامانی طاقت ندارم ناراحتیتو حس کنم به گریه هام نگاه نکن تو لبات بخنده پسرگلم خوبی عزیز مامان الان دیگه باید واسه خودت مردی شده باشی  بزرگ شدی ناز شدی مثل همیشه  ازت گله دارم من نبودم تو نباید ی خبری از مامان بگیری چی میشه خوابم بیایی دلم خیلی تنگ شده خیلییییی دلم واسه بغل کردنت بود...
9 فروردين 1395
1